گروه بینالملل مشرق- بحران اوکراین در تاریخ 18 فوریه و با تظاهرات مردم علیه تصمیم دولت "ویکتور یانوکوویچ" به تعلیق امضای توافقنامه با اتحادیه اروپا آغاز شد. کشورهای غربی و به خصوص آمریکا و مقامات اتحادیه اروپا روسیه را به دست داشتن در اتخاذ تصمیم یانوکوویچ متهم کردند و به همین بهانه از تظاهرات مردم و اعتراضات مخالفان دولت حمایت کردند. با شدت گرفتن تظاهرات، یانوکوویچ ضمن امضای توافقنامهای با مخالفان، با برگزاری انتخابات زودهنگام موافقت کرد، اما پس از نقض توافقنامه از سوی معترضان، وی با رأی مجلس از سمت ریاست جمهوری عزل شد و چند روز بعد دولت جدید به ریاست "آرسنی یاتسنیوک" بر سر کار آمد.
- ریشه تحولات اوکراین به تقابل میان پوتین و اتحادیه اروپا برمیگردد
- اوکراین پس از روسیه دومین قدرت عمده در اتحاد جماهیر شوروی بود
- 80 درصد گاز و 75 درصد نفت وارداتی اتحادیه اروپا از مسیر اوکراین میگذرد
- مقامات غربی بر نقش خود در تحولات اوکراین صحه میگذارند
- اوکراین هدف نهایی روسیه نیست؛ خط جبهه میان روسیه و غرب از سراسر جهان میگذرد
- احتمال ارسال سلاح توسط آمریکا برای مخالفان در اوکراین بسیار زیاد است
- در صورت تسلیح مخالفان در اوکراین، روسیه آجری به نام ایران را بر سر آمریکا میزند
- روسیه ما را به عنوان دوست "انتخاب" نکرده، بلکه مجبور شده به این دوستی تن بدهد
- بهترین سیاستی که ایران میتواند درباره اوکراین پیش بگیرد، بیطرفی است
"احسان تقوایی" کارشناس مسائل اوکراین
با شدت گرفتن تنشها میان دو گروه از مردم و مقامات در اوکراین که گروهی طرفدار اتحادیه اروپا بودند و گروهی مایل به برقراری روابط با روسیه، مسکو اعلام کرد در شبهجزیره "کریمه" همهپرسی برگزار خواهد کرد و در صورت رأی مثبت مردم اکثراً روس در این منطقه، کریمه را بخشی از روسیه اعلام خواهد کرد. در اتفاقی نادر در تاریخ معاصر، همین اتفاق نیز افتاد و کریمه رسماً به روسیه پیوست.
خبرنگار بینالملل مشرق در خصوص تحولات بعضاً منحصر به فرد در اوکراین و اهمیت این کشور برای اتحادیه اروپا از یک سو و روسیه از سوی دیگر، با "احسان تقوایی" کارشناس مسائل اوکراین گفتگو کرده است. متن مصاحبه مشرق با این کارشناس به شرح زیر است.
ریشه تحولات اوکراین را در چه مواردی باید جستجو کرد؟
ریشه این اتفاق به تحولات چند ساله اخیر در منطقه اوراسیا بر میگردد که طی آن از یک طرف روسیه و شخص ولادیمیر پوتین به دنبال ایجاد و گسترش اتحادیه اوراسیایی بود و از طرف دیگر اتحادیه اروپا بر اساس سیاست مشارکت شرقی به دنبال این امر بود تا کشورهایی نظیر اوکراین و گرجستان را به خود نزدیک نماید.
هرچند پوتین توانسته بود با شرکت روسیه، بلاروس و قزاقستان به تشکیل اتحادیه اوراسیا دست زند و تلاش های صورت گرفته نشان می دهد که جمهوری های دیگری نیز به عضویت در این اتحادیه درخواهند آمد، اما هم شخص رئیس جمهور روسیه و هم بقیه کارشناسان به خوبی می دانستند که کشور اصلی تکمیل کننده اتحادیه اوراسیا، اوکراین خواهد بود و به بیان کارشناسان غربی، روسیه بدون اوکراین قدرت بزرگی محسوب نمی شود.
تعارض میان مسکو و اروپا در زمینه جذب اوکراین باعث شد تا وضعیت کنونی را در اوکراین شاهد باشیم. ذکر این نکته ضروری است که فروپاشی ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی نیز در دسامبر 1991 با حضور اوکراین عملی گردید که این امر بر اهمیت کلیدی این کشور صحه می گذارد.
نقطه شروع تحولات اوکراین کجا بود؟
تحولات اوکراین از زمانی آغاز شد که "ویکتور یانوکوویچ" رئیس جمهور این کشور از امضای موافقت نامه تجاری با اتحادیه اروپا سر باز زد. هرچند کییف پیشتر توافقات مقدماتی را با سران اروپایی منعقد کرده بود اما درست چند روز پیش از نشست "ویلینوس" در لیتوانی، اوکراین اعلام کرد به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم تعهد دولت های اروپایی انعقاد قرارداد با بروکسل را به تعویق خواهد انداخت. از نظر مقامات اوکراین تصمیم این کشور به همگرایی بیشتر با اتحادیه اروپا طی ماه های اخیر ضربات سنگین اقتصادی متوجه این کشور نموده در حالی که بروکسل هیچ کمکی در این زمینه به کییف انجام نداده است.
بلافاصله پس از این امر دولت های اروپایی و آمریکایی مسکو را عامل فشار به کییف جهت انصراف از تصمیم خود دانستند. این نکته را نباید از ذهن دور داشت که بحث امضای قرارداد میان کییف و بروکسل از ماه ها پیش تاکنون باعث خشم مقامات روسیه شده بود و کرملیننشینان به اوکراین نسبت به عواقب پیش بینی نشده تصمیم خود هشدار می دادند. در هر حال جامعه داخلی اوکراین از تصمیم دولت برآشفته شد و دست به تظاهرات زد.
با وجود این که در روزهای ابتدایی جمعیت محدودی در خیابان ها حضور پیدا می کردند، اما به مروز زمان معترضین بیشتری دست به راهپیمایی زدند. در این میان سرکوب خشن تظاهرکنندگات توسط پلیس کییف باعث جری تر شدن احساسات معترضین شد و آن ها را واداشت تا بر مخالفت خود بیفزایند.
هدف پوتین از تشکیل اتحادیه اوراسیا چه بود؟
هر قدرت بزرگی به دنبال این امر است تا برای خود فضای اقتصادی امنی ایجاد کند و روسیه نیز از این موضوع مبرا نیست. کشورهای غربی بعد از فروپاشی شوروی و ضعف روسیه از فرصت استفاده کرده و روز به روز بیشتر به سمت مرزهای روسیه نزدیک شدند که این امر علاوه بر به خطر انداختن منافع اقتصادی مسکو، بعضا تهدیدات امنیتی نیز متوجه آن ها میکرد.
در نتیجه روس ها به محض خارج شدن از شرایط پس از فروپاشی و به مدد فروش نفت و گاز در صدد شدند تا بار دیگر با ایجاد برخی اتحادیه ها و ساختارهای روس محور، از یک طرف از افتادن جمهوری های سابق شوروی به دامان غرب جلوگیری کنند و از طرف دیگر هژمونی خود در منطقه را استحکام بخشند. در این رابطه نیز همان طور که در فوق اشاره شد اوکراین از اهمیت بالایی برخوردار بود.
در اهمیت اوکراین همین بس که تئوری پردازان معاصر، محدوده این کشور را "سرزمین حیاتی" می نامیدند. "سرزمین حیاتی" تئوری است که توسط "هلفورد جان مکیندر" جغرافیدان بریتانیایی در سال 1904 مطرح شد. بر اساس دیدگاه مکیندر هر کسی بر سرزمین حیاتی که منظور او مناطقی از اوراسیای مرکزی بود مسلط می شد می توانست بر جهان فرمانروایی کند.
اهمیت اوکراین برای روسیه و اتحادیه اروپا در چه مواردی بود؟
اوکراین، در میان کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی به استقلال دست یافتند با جمعیتی بالغ بر 46 میلیون نفر پس از روسیه دومین قدرت عمده محسوب می شود. با توجه به امکانات صنعتی و نیز برخورداری از توسعه سیاسی در این کشور می توان گفت این کشور جایگاه نسبتا خوبی در مقایسه با سایر جمهوریهای سابق شوروی دارد. اهمیت ویژه اوکراین به لحاظ مختلف از جمله موقعیت ژئوپلیتیکی، باعث گردیده تا رقابتی برای جذب این کشور میان اروپا و روسیه شکل گیرد.
از جهت دیگر، باید گفت اوکراین مهمترین کشور اروپای شرقی در ابعاد جغرافیای سیاسی و اقتصادی برای اتحادیه اروپاست. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی واقع در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، تا بدانجاست که برژینسکی از آن کشور به عنوان "ترن سیاست منطقهای پس از گسترش اتحادیه اروپا" یاد میکند.
اوکراین از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز و منحصر به فردی در اروپای شرقی برخوردار است؛ تا آنجا که با عدم نفوذ اتحادیه اروپا در این کشور، این کشور نه تنها میتواند سدی بزرگ در برابر برنامههای درازمدت اتحادیه در زمینه گسترش به سمت شرق باشد، بلکه این مسئله ممکن است نقش و نفوذ روسیه را در مسائل اروپای شرقی پررنگتر کند.
به لحاظ اقتصادی نیز این کشور محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگیهایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بینالمللی تبدیل کرده است. از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا نامید.
در حقیقت، همانگونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کمرنگ شدن هویت اروپایی روسیه میشود، عدم گرایش کییف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ آمریکا و اتحادیه اروپا در منطقه اروپای شرقی میشود. علاوه بر این احتمال عضویت کشورهایی مانند اوکراین همواره تهدیدی جدی متوجه امنیت روسیه کرده، به طوری که روس ها به شدت در برابر عضویت اوکراین در ناتو مخالفت کرده اند.
طرفداران پیوستن به روسیه در اوکراین راهپیمایی میکنند
آیا ناتو میتواند تهدید نظامی برای روسیه باشد؟
گسترش ناتو به سمت شرق و نزدیک شدن به مرزهای روسیه همواره یکی از جدی ترین تهدیدات علیه امنیت ملی روسیه بوده است. دکترین های نظامی روسیه نیز با وجود تحول، همواره بر گسترش ناتو به عنوان یکی از مهم ترین تهدیدات مقابل مسکو تاکید نموده اند. اخیرا نیز سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه تهدید نموده است که در صورت گسترش مجدد ناتو با عضویت کشورهایی مانند گرجستان، مسکو از خود واکنش نشان خواهد داد.
این تهدید سخت است یا نرم؟
هم سخت و هم نرم. بحث انقلابهای رنگی و گسترش آن نزدیک بود برای روس ها دردسرهای جدی ایجاد کند و حتی احتمال وقوع این نوع تحولات همچنان در روسیه وجود دارد. بنابراین گسترش ناتو از این نظر می تواند برای روسیه خطری امنیتی محسوب شود.
آیا وقوع تظاهرات اعتراضی که سرانجام منجر به خلع یانوکوویچ از قدرت شد طبیعی بود؟
بدون شک این تظاهرات زمینه هایی داشت و نمی توان آن را کاملا ساخته و پرداخته غربی ها دانست. منتها کشورهای غربی با رفت و آمدهای مکرر خود به کییف آتش اعتراض ها را چنان شعله ور کردند که دیگر کنترل آن کار آسانی نبود.
طبیعتا چالش ها و مشکلاتی از جمله در زمینه اقتصادی باعث شده بود تا تظاهرکنندگان، دولت یانوکوویچ را کارآمد بدانند. با این حال نباید رقابت های سیاسی میان احزاب و گروه ها را نیز در این امر بیتأثیر دانست، چرا که در زمان وقوع تحولات احزاب و گروه های مخالف دولت یانوکوویچ و حزب مناطق (حزب طرفدار روسیه) حول محور سقوط دولت طرفدار مسکو گرد هم جمع آمدند و از حداکثر حمایت غرب نیز برخوردار شدند.
این درگیری ها به بهانه امضا نشدن قرارداد پیوستن و یا نزدیکی به اتحادیه اروپا شروع شد، آیا درگیری ها میتوانست به خاطر فشار آوردن به روسیه هم باشد؟
فشار بر روسیه که قطعا وجود داشته و بعد از این نیز وجود خواهد داشت، اما نکته حائز اهمیت در این است که تاریخ برگزاری اجلاس "ویلینوس" از قبل مشخص شده بود و تعارض ها در آن زمان نیز وجود داشت. به هر حال، من معتقدم تحولات در اوکراین بیشتر جنبه بین المللی دارد، بدین معنی که روسیه و غرب در حال طرح ریزی نقشه سیاسی جدیدی هستند که حدود نفوذ آن ها را مشخص کند.
آیا می توان گفت از یک طرف آمریکا به دنبال نزدیک کردن ناتو به روسیه و روس ها به دنبال اتحادیه سازی در برابر غرب هستند؟
بله این موضوعی بوده است که پیشتر نیز وجود داشته است و غربی ها حتی روسیه را به تلاش جهت احیای اتحاد جماهیر شوروی نیز متهم نموده اند، با این حال مقامات کرملین چنین طرح هایی را به شدت رد می کنند. مقامات ناتو هیچ گاه گسترش این اتحادیه را رد ننموده اند، بلکه آن چه طی سال های اخیر آن ها را از این امر بازداشته، قدرت نمایی کرملین بوده است.
اتحادیه سازی چه کارکردی را دارد که از راههای دیگر قابل تأمین نیست؟
اتحادیه سازی دارای کارکرد مهم حوزه نفوذ است و در سیاست بین الملل هر کشوری که بتواند از حوزه نفوذ بالاتری برخوردار باشد بهتر می تواند نسبت به تامین منافع ملی خود اقدام نماید. روسیه نیز همانند آمریکا که در قالب پیمان ناتو به دنبال گسترش نفوذ در شرق اروپا است، تلاش دارد تا منافعی را برای خود دست و پا کند. بدون تردید نه تنها روسیه بلکه هر کشور دیگری برای گسترش حوزه نفوذ خود نیاز به هزینه هایی دارد که باید از پس آن برآید.
بعد از آنکه تظاهرات اعتراضی در اوکراین گسترش پیدا کرد، چه شد؟
بعد از ایجاد جرقه (عدم امضای سند ویلینوس توسط یانوکوویچ) تظاهرات روز به روز بیشتر شد تا سرانجام منجر به فرار رئیس جمهور اوکراین به روسیه شد. همان طور که عرض کردم رد پای کشورهای غربی در این حوادث کاملا مشخص بود. این تئوری توطئه نیست، چرا که در حال حاضر نیز مقامات غربی به خصوص آمریکا بر نقش خود در تحولات اوکراین صحه می گذارند. غربی ها از مشغول بودن روسیه در بازی های المپیک زمستانی "سوچی" نهایت استفاده را بردند و توانستند دولت طرفدار مسکو در اوکراین را ساقط نمایند.
دلیل انفعال روسیه در سقوط دولت یانوکوویچ چه بود؟
در آن مقطع برگزاری موفق المپیک سوچی از هر مساله دیگری برای روس ها بیشتر اهمیت داشت. روس ها طی سال های گذشته برای ترمیم چهره خود در صحنه بین الملل اقدامات مهمی انجام داده بودند که برگزاری موفقیت آمیز المپیک سوچی می توانست مهر تاییدی بر تلاش های مسکو بزند.
بنابراین در زمان برگزاری این رقابت ها که مصادف شده بود با تحولات اوکراین سکوت کرده و واکنش خود را به بعد از بازی ها موکول نمودند. قبل از برگزاری رقابت های سوچی، بمب گذاری در شهر ولگاگراد رخ داده و روس ها را نگران کرده بود که مبادا این بازی ها که هزینه هنگقتی را نیز روی دست روس ها گذاشت با تهدید مواجه شود.
به محض به پایان رسیدن بازی های سوچی، مسکو حوادث و تحولات صورت گرفته در اوکراین را به غرب نسبت داد. اعلام کرد که دولت روی کار آمده در کییف از طریق کودتا بوده و مشروعیت ندارد. روس ها واکنش خود را به اظهارات خشک و خالی محدود نکردند و با انجام برخی اقدامات و نظرسنجی از مردم کریمه، این شبه جزیره استراتژیک را به خاک خود منضم نمودند.
در جریان تحولات اوکراین مسائل خارق العاده ای رخ داد. از یک طرف روس ها انتظار نداشتند که غربی ها در کییف تا جایی پیش بروند که باعث سرنگونی دولت قانونی اوکراین شود و از طرف دیگر غرب تحت هیچ شرایطی پیش بینی نمی کرد که روس ها کریمه را به خاک خود منضم کنند.
روس ها طی سال های اخیر نشان داده اند که در بحث های ژئوپلیتیک تحت هیچ شرایطی مدارا نمی کنند و اکنون نیز مشاهده می کنیم که روسیه با وجود تحریم های شدید غربی که ارزش روبل را تا 50 درصد تنزل داده است، باز هم از سیاست های خود دست نمی کشد. البته روس ها در زمینه اقتصادی زیان های قابل توجهی را متحمل شده اند. شاید تصور نمی کردند که تحریم های غربی تا این حد ادامه داشته باشد و تاثیر زیادی را بر اقتصاد این کشور بر جای بگذارد.
تظاهرات طرفداران روابط با اروپا در اوکراین
روسیه کشور پهناوری است و در حوزه مواد غذایی اگر کشورهای آمریکای لاتین و ایران نباشند دچار مشکل شدید میشود. چرا کشوری که زمانی ابر قدرت بوده است و الآن هم داعیه قدرت جهانی دارد، در این زمینه دچار مشکل است؟
بر اساس اصل "مزیت نسبی"، هر کشوری به تولید محصولاتی می پردازد که در آن از تجربه و تخصص بالایی برخوردار باشد و آن محصول را به قیمتی ارزان تر از مشابه خارجی آن بتواند تولید نماید که روسیه نیز از این امر مستثنی نیست.
نکته دیگر این که روسیه از زمان لنین و استالین سرمایه گذاری ها را به سمت صنایع سنگین برد که این امر هم اکنون نیز مشاهده می شود، به طوری که روس ها در زمینه تسلیحات بعد از انرژی بیشترین تخصص و توانایی را دارا هستند. از زمان شوروی تاکنون در صنایع سنگینی مانند فولاد هم از تبحر و تجریه برخوردار بوده اند.
محدودیت های طبیعی در روسیه نیز باعث شده است تا این کشور در زمینه محصولات کشاورزی و مصرفی تا حد زیادی به واردات وابسته باشد. عاملی که هم اکنون باعث شده است تا روس ها خواهان وارد کردن مود غذایی از ایران باشند، این است که چندی پیش ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه واردات محصولات کشاورزی، مواد اولیه و مواد غذایی، میوه و سبزیجات را از اتحادیه اروپا ممنوع اعلام کرد.
همان طور که اشاره شد، سرمایه گذاری های گسترده روس ها در زمینه تسلیحات باعث شده است که روسیه حتی بعد از فروپاشی شوروی نیز بازارهای صادراتی خود در این زمینه را حفظ نماید. با وجود بودجه محدود نظامی روسیه، این کشور در ردیف دومین قدرت بزرگ صادر کننده تسلیحات در جهان است و سالانه بیش از 13 میلیارد دلار اسلحه به کشورهای مختلف صادر می کند.
دلایل اهمیت شرق اوکراین و به خصوص شهر دونتسک برای روسیه چیست؟
این استان با حدود 4.5 میلیون نفر جمعیت، پر جمعیت ترین استان اوکراین است. هرچند نسبت وجود اوکراینی ها به روس ها در دونتسک 60 به 40 است، اما بیش از 75 درصد مردم این شهر، روسی را زبان اول خود می دانند. دونتسک منطقه ای است که علاوه بر هم مرز بودن با روسیه و وجود جمعیت روس تبار در آن، دارای صنایع عظیمی از جمله ذغال سنگ است که اهمیتی اساسی برای اقتصاد اوکراین دارد. منطقه صنعتی دونتسک سهم عمده ای در تولید ناخالص ملی اوکراین دارد.
توافق صلح اولیه مینسک چرا و چگونه به نتیجه ای عملی منجر نشد؟
بعد از درگیری ها میان جداییطلبان شرق اوکراین و ارتش این کشور طرف های درگیر که میدیدند شدت درگیری ها روز به روز به تلفات بیشتری می انجامد و طرف های خارجی نیز خواهان کاهش این امر هستند، به توافق صلحی در شهر مینسک پایتخت بلاروس رضایت دادند. با این حال عدم وجود ضمانت های اجرایی لازم و اختلافات عمده میان روسیه و کشورهای اروپایی طرف قرارداد باعث شد که این توافق خیلی زود نقض شود.
دلایل توافق طرفین برای صلح مجدد در مینسک چه بود؟
هر دو طرف جدایی طلبان شرق اوکراین و دولت مرکزی بعد از مدت ها درگیری دچار ضرر و زیان زیادی شده بودند. از طرف دیگر نیز کشورهای خارجی طرفدار جدایی طلبان و دولت ضرورت این نکته را احساس کردند که باید هرچه سریع تر دست به اقداماتی زد تا شاهد صلح و آرامش در شرق اوکراین باشند.
از یک طرف روسیه واقعاً به این نتیجه رسید که تحریمهای غربی که روز به روز تشدید میشود، اقتصاد روسیه را هدف قرار داده است، از آن طرف هم اروپاییها بیم آن داشتند که شدت گرفتن درگیری ها در اوکراین و احتمال یک جنگ داخلی بیش از پیش اروپا را دچار ناامنی کند.
نقش آمریکا در توافق مینسک چه بوده است؟
دولت آمریکا هرچند به صورت مستقیم در مذاکرات مینسک شرکت نداشته است، اما بدون تردید تاثیرات عمده ای بر طرف اروپایی این توافق داشت. آمریکا در طول بحران اوکراین موفق شده است تا اتحادی میان دو سوی آتلانتیک علیه مسکو به وجود آورد. هرچند آمریکایی ها و به خصوص نمایندگان کنگره بر هرچه بیشتر فشار آوردن به روسیه تاکید کرده و حتی موضوع ارسال تسلیحات نظامی به کییف و آموزش ارتش اوکراین را نیز مطرح نمودهاند، اما اروپایی ها به مثابه پلیس خوب (در مقابل پلیس بد) خواستار حل و فصل چالش های موجود بر اساس توافقات دیپلماتیک شده اند.
دلیل عطش کشورهای اروپایی و به خصوص آلمان برای حل و فصل منازعه اوکراین چیست؟
همگرایی اروپا و آلمان با آمریکا علیه روسیه و تحریم های اعمالی ضد مسکو هرچند اقتصاد روسیه را دچار بحران نموده است، اما بر خود اروپایی ها نیز تاثیرات منفی بر جای گذاشته است. کاهش صادرات اروپا و آلمان به روسیه زیانی نیست که بتوان آن را در کوتاه مدت جبران نمود.
علاوه بر این، آلمان به عنوان رهبر سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا بیم این مساله را دارد که گسترش بحران اوکراین وارد مرحله ای شود که توان کنترل آن را نداشته باشند. بنابراین خانم مرکل طی ماه های اخیر به شدت تلاش نموده است تا راهی دیپلماتیک برای حل و فصل بحران اوکراین پیدا نماید.
سفر مرکل به آمریکا نیز به همین دلیل بود؟
دقیقا. طی ماه های اخیر بحث ارسال تسلیحات آمریکایی به اوکراین وارد مرحلهای جدی شده است و برلین این تصور را دارد که در این صورت، درگیری ها شدت مییابد که این امر اروپا و به خصوص آلمان را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین صدراعظم آلمان در سفر به واشنگتن و دیدار با اوباما وی را قانع کرد که بحث ارسال تسلیحات کشنده به اوکراین را به تعویق بیندازد.
اگر سلاح کشنده به اوکراین میرسید چه اتفاقی رخ میداد؟
درگیری، تشدید و روز به روز بیشتر میشد و احتمال داشت کل اوکراین درگیر یک جنگ داخلی بشود. بدون شک در صورت حمایت تسلیحاتی آمریکا از اوکراین، روس ها نیز پشتیبانی خود از جداییطلبان شرق اوکراین را افزایش خواهند داد که این مسائل به نفع اروپا نخواهد بود. یک بحران وقتی یک کشور را در بر میگیرد کشورهای همسایه نیز از آن متاثر میشوند، مانند بحران سوریه که به خاک عراق کشیده شد.
توجه کنید که دو جنگ جهانی در تاریخ رخ داده و هر دو جنگ در قسمت بالکان و اروپای شرقی اتفاق افتاده است، پس اهمیت این منطقه بالا است. در مقطع کنونی آنقدر هزینههای جنگ بالا رفته که معمولاً کشورها وارد جنگهای نیابتی میشوند. پس در مرحله اول اروپاییها آمدند و خواستند این درگیری را کنترل کنند تا مبادا مانند سوریه، جنگ و درگیری به بقیه کشورها سرایت کند، اتفاقی که هم اکنون در عراق، مصر و لیبی می بینیم و داعش روز به روز تاثیرات بیشتری از خود بر جای می گذارد. این فرضیه مطرح بود که در صورت جنگی میان روسیه و آمریکا، این اروپا خواهد بود که به دلیل نزدیکی به منطقه عملیات، تاثیر پذیر خواهد بود.
95.7 درصد از مردم کریمه به پیوستن به روسیه رأی دادند
برد روسیه در توافق صلح مینسک در چه مواردی بود؟
برد روس ها ابتدا در این مورد بود که سران دو کشور اروپایی آلمان و فرانسه با سفر به مسکو با پوتین دیدار کردند و این امر مهر باطلی زد بر اظهارات آمریکایی ها مبنی بر انزوای روسیه. نتیجه مهم دیگر توافق صلح در مینسک برای روس ها این بود که هیچ صحبتی از کریمه و الحاق آن به روسیه نمی شود و این امر نشان می دهد که اروپایی ها با وجود مخالفت های ظاهری، با اکراه این الحاق را پذیرفته اند.
احتمال انزوای روسیه را تا چه حد پیش بینی می کنید؟
به نظر من انزوای روسیه اصولا محلی از اعراب ندارد. چهطور می شود کشوری با بیشترین وسعت در جهان که پهنایی گسترده از آسیا و اروپا را فراگرفته دچار انزوا شود. روسیه از نوع دولت هایی مانند کره شمالی نیست که بتوان آن را با تحریم هایی از مدار بین المللی خارج نمود، آن ها با ابزارهای موثری مانند حضور در شورای امنیت سازمان ملل متحد میتوانند در هر شرایطی خود را از خطر انزوا برهانند. روابط روسیه با دیگر کشورها از جمله چین روز به روز در حال پیشرفت است.
جنبه های مهم توافق دوم مینسک چه بود؟
برقراری آتش بس، عقب نشینی نیروهای متخاصم به همراه سلاح های سنگین شان به پشت خطوط اصلی خود، ایجاد خط حائل میان نیروهای متخاصم و آزادی همه گروگان ها نقشه راه توافقنامه مینسک را تشکیل می دهد. با این حال حل و فصل کامل بحران اوکراین به مسائلی بستگی دارد که میان روسیه و غرب بر روی آن ها تعارضی اساسی وجود دارد. به طور مثال غربی ها خواهان کنترل مرز بین الملی اوکراین با روسیه از سوی دولت مرکزی هستند، امری که تحت هیچ شرایطی از سوی روسیه و جدایی طلبان مورد قبول واقع نمی شود.
شرکت کنندگان در این مناقشه اهداف متفاوتی دارند و کار همدیگر را خنثی میکنند، ولی در این شرایط حتی توافقات ضعیفی چون توافقات مینسک-2 می تواند مفید باشد. به طور کلی باید گفت درباره این مناقشه دو دیدگاه اساسی وجود دارد: کرملین تأکید می کند که ما شاهد جنگ داخلی میان دو قسمت غرب گرا و روسیه گرای اوکراین هستیم در حالی که دیدگاه رسمی اوکراین این است که روسیه به این کشور تجاوز کرده و کریمه را به خود ملحق کرده است.
بر اساس دیدگاه دوم در این مناقشه رویارویی میان روسیه و غرب اهمیت بیشتری دارد چرا که روسیه سعی می کند در قواعد بازی بین المللی که باب طبعش نیست، بازنگری کند و حداقل بخشی از نفوذ اتحاد شوروی را به خود باز گرداند. به عبارت دیگر، اوکراین هدف نهایی و اساسی روسیه نیست، بلکه خط جبهه میان روسیه و غرب از سراسر جهان می گذرد. کرملین در رابطه با مناقشه اوکراین در حالت بالاترین درجه آسودگی سیاسی به سر می برد و می تواند هر موقعی که لازم بداند، نخ عروسک های خود را بکشد و آنها را به عملیات مورد علاقه خود وادار کند.
در آینده نزدیک باید منتظر چه نوع اتفاقاتی در اوکراین باشیم؟
به نظر می رسد تحولات اوکراین دست کم تا آینده نزدیک به همین شکل ادامه پیدا کند، چرا که موضوعات حساس و پیچیده ای میان طرفین وجود دارد که حل آن کار ساده ای نیست. البته جهت تحولات سیاست بین الملل نیز بر این روندها موثر خواهد بود.
چند نکته را ما از تحولات اوکراین و گرجستان یاد گرفتهایم. یکی از آنها این است که هر کشوری یک سری خطوط قرمزی دارد که عبور از آن ها با پیامدهایی مواجه خواهد شد. اروپاییها به خوبی به این درک رسیده اند که خطهای قرمز روسیه چه چیزی است و روس ها در بحث گرجستان و اوکراین این امر را به همگان نشان دادند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است گزینه ارسال سلاح به اوکراین هنوز روی میز هست.
به نظر من، این موضوع قطعی میشود، کنگره در دست جمهوریخواهان است و تشدید بحران اوکراین می تواند تصمیم آمریکا برای تسلیح بیشتر کییف را قطعی کند.
در این صورت واکنش روسیه چه خواهد بود؟
به تعبیر یکی از رسانه های روسی، اولین کاری که روسیه انجام میدهد، از پشتبام، آجری به نام ایران را بر سر آمریکا خواهد زد. مذاکرات رو به پیشرفت تهران و مسکو طی مدت اخیر می تواند بر این فرضیه صحه بگذارد. روس ها همچنین میتوانند در مناطق دیگری از کره زمین برای آمریکا چالش آفرینی کنند که آمریکای لاتین می تواند نمونه ای از این نواحی باشد.
برخی دیگر از رسانه های روس معتقدند که در صورت تحویل سلاح های آمریکایی به اوکراین، شهر "خارکف" به عنوان دومین شهر بزرگ اوکراین نیز وارد درگیری با دولت مرکزی می شود، چرا که این شهر نیز از جمعیتی عمدتا روس تبار تشکیل شده است.
تجهیز نظامی مخالفان، هم به ضرر اروپا و هم به ضرر روسیه تمام خواهد شد. از یک طرف روسها روز به روز تحریم های بیشتری را متحمل شده و زیان می بینند و از طرفی اتحادیه اروپا نیز با شدت یافتن درگیری ها تاثیرات بیشتری را خواهد پذیرفت و مجبور خواهد شد هزینه های بیشتری را متقبل شود. در این میان، آمریکا با فروش تسلیحات می تواند نفع عمده ای را نصیب خود سازد.
در بحث انرژی آیا اروپا بدون روسیه میتواند زندگی کند؟
اروپا برای کاهش وابستگی خود به گاز روسیه تفکراتی اندیشیده است، اما واقعیت این است که رهایی از این امر، دست کم در کوتاه مدت امکان پذیر نخواهد بود. ذخایر گازی آمریکا به گونه ای نیست که بتواند جایگزینی برای گاز روسیه باشد.
تمام شدن جنگ به نفع روسیه تمام میشود یا اتحادیه اروپا؟
قطعا به نفع روسیه است، چرا که آن ها بار خود را در کریمه بسته اند و با ابزاری به نام جدایی طلبان شرق اوکراین همواره نفوذ خود را بر این کشور خواهند داشت.
وزارت خارجه ایران بعد از شروع آشوبها و تنشها در اوکراین موضعگیری ویژهای نداشته است. تأثیر درگیری های اوکراین روی کشورمان چیست و ایران باید چه موضعی را داشته باشد؟
به نظر من بهترین سیاستی را که ایران میتواند در پیش بگیرد، بی طرفی است، اگر به نفع روسیه وارد شود ممکن است روابط خیلی صمیمیتر شود و رفت و آمدها میان دو کشور بیشتر صورت گیرد، اما این اقدام تحریک غرب را در ادامه خواهد داشت و ضدیت با ایران را بیشتر میکند.
پوتین در کرملین از نخستوزیر اسرائیل استقبال میکند
باید توجه داشت که روسیه الآن ما را به عنوان دوست "انتخاب" نکرده است، بلکه مجبور شده است به این دوستی تن بدهد. رفتن ایران به سمت روسیه به عنوان کشوری که اعتمادی به آن نمیشود داشت و در زمانی که ایران در حال مذاکره با غرب است، قطعاً به زیان ما تمام خواهد شد. از طرف دیگر، همسویی ایران با غرب بر سر بحران اوکراین می تواند اندک حمایت های ظاهری مسکو را نیز از تهران بگیرد.
طی سال های گذشته که روابط آمریکا و روسیه دوران بهبودی نسبی خود را طی میکرد، این همگرایی باعث شد تا شدیدترین تحریم ها علیه ایران در رابطه با موضوع هسته ای اتخاذ شود، اما اکنون که همگرایی شرق و غرب جای خود را به واگرایی شدید داده است، ایران در صورت اتخاذ سیاستی منسجم و واقع گرایانه می تواند از فرصت های پیش آمده بیشترین بهره را ببرد.
با وجود این که روسیه و ایران همواره از پتانسیل های بالایی برای بهبود مناسبات برخوردار بوده اند، اما سطح مبادلات اقتصادی دو کشور بسیار پایین است. شرایط کنونی می تواند سبب تغییراتی شده و این انگیزه را به وجود بیاورد که روابط سیاسی و اقتصادی تهران و مسکو به سطح جدیدی برسد. با این حال جمهوری اسلامی باید در رابطه با تحولات صورت گرفته اوکراین، موضعی منطقی را اتخاذ نماید. از یک طرف این موضع را محکوم نماید که عده ای با حمایت خارجی و ایجاد اغتشاشات، دولتی قانونی را از کار برکنار نموده اند.
آنچه در اوکراین رخ داد این بود که مخالفان دولت با ایجاد درگیری های شدید و پشتیبانی خارجی توانستند دولت قانونی و از طریق انتخابات روی کار آمده ویکتور یانوکوویچ را برکنار نمایند. از طرف دیگر ایران باید در این رابطه که هر منطقه ای در هر کشوری بتواند به بهانه حق دفاع از سرنوشت با برگزاری رفراندوم استقلال خود را نشان دهد، نیز موضع گیری داشته باشد. نفوذ روسیه و غرب در اوکراین امری پذیرفتنی است، اما این به معنای عدم استقلال اوکراینی ها نبوده و نیست. چه خوشمان بیاید و چه نه، روسیه با زور کریمه را به کشور خود ملحق کرد که چنین مواردی در صحنه بین الملل نادر است و تنها از روسیه بر می آید.
از یک طرف غرب و در راس آن آمریکا به حوزه نفوذ سنتی روسیه وارد شدند و از طرف دیگر روسیه در واکنش به این امر اقداماتی انجام داد که به زعم غربی ها متمدنانه نیست. اینجا منافع است که حکمفرماست و شیوه و سبک تفکر اروپایی ها منغعتی برای مسکو دربرنخواهد داشت.
آیا افزایش تحریمها علیه روسیه میتواند موجب تسریع اتحادیه سازی بشود، یعنی روسیه تلاش کند که به صورت مصنوعی و غیر طبیعی این اتحادیه را برای منافع خود تشکیل دهد؟
بستگی به شرایط داخلی روسیه دارد. از یک طرف ممکن است تسریع شود، زیرا مسکو میبیند حوزه نفوذش کمتر شده است و میگوید مثلاً تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان همگی وارد اتحادیه شوند، اما روسیه اگر میخواهد تاجیکستان را وارد اتحاد کند باید امتیازاتی را نیز بدهد، باید هزینه کند که این امر برای اقتصاد روسیه کار ساده ای نیست. از طرف دیگر روسیه تنها به فکر افزایش کمی کشورهای عضو اتحادیه اوراسیا نیست و حداقل در کوتاه مدت خواستار گسترش کیفی آن است.
عدم قدرتمندی روسیه طی سال های دهه 90 باعث شد تا ناتو به هر چه می خواست دست یابد، اما اکنون که روسیه از خواب بیدار شده و با رفع ضعف ها و به دست آوردن اعتماد به نفس، به سوی قدرتی بین المللی حرکت نموده است، دیگر ناتو همانند سابق قدرت گسترش به سمت شرق را نخواهد داشت.
به نظر من، تعارضات روسیه و غرب تا ابد الدهر پا برجا خواهد بود، حتی اگر مسکو رقیب آینده غرب نباشد. برخی بر این باورند که به نفع روسیه و غرب است که پیمانی علیه چین تشکیل دهند، چرا که چین در حال خاضر بدون هیچ گونه فشاری از سوی مسکو، منافع این کشور در آسیای مرکزی را هدف قرار داده است. اگرغربی ها با تفنگ به جنگ با روسیه آمدهاند و منافع این کشور را زیر پا گذاشتهاند، چینیها بدون گلوله در راه این مهم هستند.